خارجی ها در ایران چه غذاهایی می خورند؟

به گزارش پرشین بلاگ، غذاهای عجیب و غریب. یک لحظه به این عبارت فکر کنید... چه چیزی به ذهنتان می رسد؟ سوسک سوخاری؟ مارمولک با سس فرانسوی یا مثلا نهنگ دریاهای خروشان با طعم توت فرنگی؟

خارجی ها در ایران چه غذاهایی می خورند؟

به گزارش خبرنگاران، ممکن است این غذاهای باورنکردنی در گوشه و کنار جهان هوادار داشته باشد ولی از همین اول خیالتان را راحت کنیم. این چیزها توی رستوران های ایران پیدا نمی گردد. دلیلش هم واضح است؛ ذائقه مردم ما زیاد جست وجوگر نیست. عادت مشتری های رستوران ها در ایران به چلوکباب و غذاهای سنتی، راه ورود غذاهای شگفت انگیز را به ایران بسته؛ ضمن اینکه اینجا بر اساس باورهایمان مجاز نیستیم هر جنبنده ای را بگیریم و پوست بکنیم و بخوریم. همه اینها باعث می گردد وقتی دنبال سوژه غذاهای عجیب و غریب می رویم توقعمان را کمی واقعی کنیم. اما زیاد نا امید نشوید، هنوز هم می گردد با یک گشت و گذار در غذاکده های مرکز چیزهای جالبی پیدا کرد. با ما بیایید تا نشانتان بدهیم ...

بیرونِ در، 2حباب نورانی آدم را یاد سریال اوشین می اندازد. آقایی هم از آن لباس های خوشرنگ با نقش و نگار اژدها پوشیده و به شما خوشامد می گوید. باید پله های رستوران را پایین بروید تا برسید به سالن ها! اینجا 4سالن مجزا دارد متناسب با سلیقه شما؛ یکی در فضای باز، یکی دیگر با میزهای پایه کوتاه و حصیر که خودشان به آن می گویند تاتامی و یکی هم کمی با کلاس تر که کافی شاپ است.

اما سالن چهارم بدون شک از همه هیجان انگیزتر است؛ میزهای اینجا چهارگوشند اما 3 طرف آنها را صندلی چیده اند. یک طرف دیگر باز مانده برای آقای آشپز تا جلوی چشم شما آشپزی کند. بعد از انتخاب غذا از انتهای سالن، یک جوان 25-24ساله با کلاه آشپزی و 3-2 مدل چاقو که به کمر بسته سراغ شما می آید.

او یک چرخ دستی بامزه هم همراهش دارد که مواد اولیه شام امشب را تویش چیده. ماهی و برنج و میگو را می ریزد روی میز، اجاق گازِ زیر میز را روشن می نماید و آغاز می نماید به انجام یک عملیات هیجان انگیز. همان جا میگو را تکه تکه می نماید، بعد چاقوها را می اندازد هوا و دوباره می گیرد، برنج را با کفگیر پرت می نماید توی کاسه و بعد با همان کفگیر با چوب های غذاخوری ژاپنی که در دستان شماست شمشیربازی می نماید.

دست آخر هم یک لیوان آب می ریزد روی میزی که روغن داغ همه جایش را گرفته، شعله به افتخار شما یک لحظه بالا می گیرد و خاموش می گردد، آشپز تعظیم می نماید و شما می مانید و میگوی تان... یک رستوران ژاپنی انتخاب خوبی است برای پیدا کردن غذاهای خاص، شاه میگو، انواع و اقسام ماهی هایی که حتی نامشان را هم نشنیده اید به اضافه سوشی که وقتی دارید درباره غذاهای عجیب و خاص گزارش تهیه می کنید باید برای آن احترام خاصی قائل شوید. چون هم ترکیب جالبی دارد و هم این قدر انواع مختلف دارد که دستتان را برای نوشتن حسابی باز می گذارد. اینجا ولی نمی گذارند عکاسی کنیم. دلشوره دارند. فکر می نمایند می خواهیم درباره غذاهایشان بد بنویسیم. چاره ای نیست، با شاه میگوها خداحافظی می کنیم، بدون حتی یک عکس یادگاری!

عنوان

سامان گلریز راهنمای ما در این گزارش بود. با او گشتی در جهانی خوراکی های عجیب زدیم و او برایمان شرح داد که مشتری خیلی از این خوراکی ها فقط خارجی های مقیم ایران هستند که در مرنام خودشان این چیزها را می پزند

سوشی پزی

یکی از صاحبان رستوران که با حفظ سمت، آشپز اینجا هم هست، نگران است که یک وقت عنوان رستوران شان را اشتباهی بنویسیم. می گوید از نام رستوران غذاهای فرنگی متنفر است و بعد شرح می دهد که اینجا یک رستوران فیوژن (مخلوطی از غذاهای منطقه ها مختلف جهان یا به عبارت دیگر رستوران چندملیتی) است.

هومن کریمی به همراه یکی از دوستانش 9 ماهی می گردد که اینجا را راه انداخته. در منوی رستوران آنها سوشی هم دیده می گردد. این غذای اصالتا ژاپنی به خاطر موادی که در آن استفاده می گردد یک جورهایی برای ما عجیب است.

می توانید تصور کنید طعم یک تکه ماهی خام زیر دندانتان چه جوری است؛ سوشی انواع و اقسام دارد. ماهی خام را معمولا در ساشی می می ریزند. نوع ماهی هم معمولا یا سمن است یا تن. ولی خب در مدل های دیگر یا از ماهی سالمون دودی استفاده می گردد یا میگو. بقیه مواد سوشی را هم برنج و سبزیجات تشکیل می دهند اما نه آن سبزیجاتی که شما فکر می کنید.

عنوان

هومن کریمی و دوستانش 3 ساعت آشپزخانه شان را در اختیارمان گذاشتند و برایمان انواع و اقسام سوشی را پختند

کریمی به بسته ای اشاره می نماید که رویش نوشته یاکی نوری، بعد می گوید: این جلبک است. معمولا برای پیچیدن سوشی از آن استفاده می گردد. چیزی که او نشانمان می دهد با تصوری که من و شما از جلبک داریم فرق می نماید. ورقه های سبز رنگی که توی دست آقای آشپز هستند خیلی ظریف و منظم بریده و بسته بندی شده اند. به نظر می رسد آنها را اول خرد نموده اند بعد توی قالب های یک شکل گذاشته اند زیر پرس.

کریمی درباره فلسفه استفاده از جلبک در سوشی نظر جالبی دارد؛ معمولا لایه بیرونی سوشی برنج است. مردم شرق آسیا زمان های قدیم برای اینکه موقع خوردن، برنج به دستشان نچسبد از ورقه های جلبک استفاده می کردند و کم کم خود این ورقه ها جزئی از غذای اصلی شد.

آنها برای کامل کردن مزه عجیب سوشی از یک سس مخصوص هم استفاده می نمایند؛ واسابی یک چیزی توی مایه های خردل است با این تفاوت که کمی بیشتر از خردل مزه باروت می دهد. ظاهرا این سس را از ریشه یک ترب مخصوص که 5/1 متر زیر زمین به عمل می آید می سازند. بسته بندی اش هم آدم را بدجوری یاد چسب دوقلو می اندازد.

اینها خوراکی اند؟

از اینجا به بعد گزارش، ما یک راهنمای مجرب داریم؛ سامان گلریز. او همین اول کار خیالمان را با گفتن یک جمله جالب راحت می نماید: شما می دانید که اسفناج از اینجا به اروپا رفته؟ مردم ما اصلا گیاهخوار بوده اند برای همین در فرهنگ غذاهای ایرانی اصلا جانور عجیبی پیدا نمی کنید.

گلریز راست می گوید. ما که هر چه در رستوران های ایرانی گشتیم غذای عجیب و غریب پیدا نکردیم اما آقای آشپز به موردی که تازگی ها توجه اش را جلب نموده اشاره می نماید: نمی دانم جدیدا چه شده که مردم دیگر زیاد به چیزی که می خواهند بخورند توجه نمی نمایند. من همین چند وقت پیش در بازار روز یکی از شهرهای شمالی می گشتم، دیدم دارند گوشت آبچیلک و پلیکان می فروشند! از تعجب شاخ درآوردم چون گوشت اینها اصلا قابل خوردن نیست. اینها تلخ گوشتند، وقتی می اندازیشان توی آب جوش مثل توپ تنیس سفت می شوند!.

گلریز روایت های جالبی دارد از یک سری باورهای قدیمی که تا همین چند وقت پیش هم در برخی شهرهای ایران رواج داشته؛ من شنیدم که قدیمی ها می گفتند خون تازه خرگوش برای التیام آسم خوب است یا مثلا گوشت جوجه تیغی به درد درمان سردی می خورد و بعد خودش با خنده ادامه می دهد: البته الان که هر کدام از این بیماری ها برای خودشان دارو دارند دیگر چه کاری است که آدم از این چیزها بخورد؟.اما ظاهرا این جور باورها هنوز در برخی کشورها که اتفاقا از ما پیشرفته تر هستند هم وجود دارد؛ ژاپنی ها معتقدند که باله کوسه خاصیت های زیادی دارد. برای همین کوسه هایی که در جنوب ایران صید می شوند حتی به ساحل هم نمی رسند، بلافاصله باله آنها را می فرستند دوبی و بعد هم توکیو!.

انگار باله کوسه به خاطر هوادارانی که آنجا دارد خیلی هم گران است؛ بله که گران است. با آن سوپ درست می نمایند، هر کاسه اش هم 40 دلار قیمت دارد، در همه جای جهان!. درباره اسب آبی هم چنین باوری وجود دارد. شرقی ها معتقدند اسب آبی خشک شده را اگر درآب بجوشانند قوای جسمانی شان افزایش پیدا می نماید. البته هیچ منبع علمی ای وجود ندارد که این چیزها را تایید کند. برای همین آدم با خودش فکر می نماید نکند همه اینها فقط توجیهی است برای خوردن این همه جک و جانور ...

گلریز می گوید: به نظرم اگر کسی می رود سراغ خوردن یک موجود ناشناخته احتمالا یک جور خودآزاری دارد. مثلا در تایلند خون مار را می خورند. شاید خود آنها یک دلیلی برایش داشته باشند ولی من و شما که به عنوان گردشگر می رویم آنجا چرا باید چنین چیزی را بخوریم؟.

به به چه میمون خوشمزه بیچاره ای!

8پا، خرچنگ یا صدف چندین سال است که در بنادر جنوبی ایران صید می گردد. ممکن است این جور چیزها به عنوان خوراکی در همه جای ایران مشتری نداشته باشد ولی می گردد آنها را صادر کرد. گلریز می گوید چینی ها و ژاپنی ها به خاطر نوع تغذیه شان یک جور آفت به حساب می آیند چون تقریبا همه چیز را می خورند.

آقای آشپز می رود به سمت رستوران های خارجی ای که در ایران کار می نمایند و غذای خاصی که ممکن است این جور جاها بگردد پیدا کرد: در تهران، هم رستوران تایلندی داریم، هم کره ای و هم ژاپنی و چینی. اما شما فکر نکنید غذاهایی را که اینها در کشور خودشان می خورند می توانید اینجا پیدا کنید. چون بالاخره باید مواد اولیه غذاها را از همین جا تهیه نمایند.

نمی توانند مثلا جیرجیرک سوخاری بدهند دستتان. البته جیرجیرک سوخاری که نه ولی موجوداتی مثل هشت پا و خرچنگ و مار و میمون شاید! برخی رستوران های کشورهای مختلف از این جور چیزها سرو می نمایند ولی فقط برای اتباع کشور خودشان. مثلا 3-2 رستوران چینی هستند که با سفارش قبلی برای چینی های مقیم ایران کالاماری یا همان هشت پای خودمان را می پزند؛ آن هم به صورت سوخاری! یا به طور مثال یک رستوران هندی در همین تهران هست که برای اتباع کشورش مار کباب می نماید. آنها مواد اولیه غذایشان را از بازار حیوانات شوش می خرند و بعد خودشان آماده طبخش می نمایند. اگر چرخی در این بازار بزنید و از فروشندگان میمون آمار مشتری هایشان را بگیرید به شما می گویند که خیلی از خریداران، چینی یا کره ای هایی هستند که برای مهمانی های خصوصی یا جشن هایشان میمون خریده اند. البته نه برای اجرای نمایش، بلکه برای تهیه شام!

گشت و گذار با آقای سرآشپز در بازار خوراکی های ناشناخته

حالا یک سؤال مهم پیش می آید؛ به غیر از این چیزهایی که ما نمی خوریم و رستوران ها ندارند و همه اش می رود خارج، مواداولیه غذاهایی مثل سوشی را از کجا می گردد تهیه کرد؟ تقریبا همه این مواد یا از دوبی می آیند یا مستقیما به وسیله ژاپن وارد ایران می شوند. ماهی هم که الی ماشاء الله در بنادر جنوبی ایران ریخته. اگر بخواهید این خوراکی های عجیب و غریب را یکجا پیدا کنید باید یک سر تا بازار بهجت آباد تهران بروید. رفتن به بازار خوراکی های عجیب همراه با سامان گلریز مثل این است که شما با شهاب حسینی بروید سینما! اینجا همه او را می شناسند.

ماهی خشک شده را این جوری بسته بندی نموده اند. راهنمای ما می گوید ژاپنی ها آن را به عنوان چاشنی همین جوری می ریزند روی غذا

به این می گویند ماهی کفی. قیافه اش خیلی وحشتناک است چون 2تا چشم هایش یک طرف است. ولی ظاهرا گوشت خوشمزه ای دارد

یک گیاه مکزیکی که به قول گلریز اگر از نزدیکش رد شوید آتش می گیرید. قیافه اش شبیه فلفل دلمه است. اما این کجا و آن کجا

منبع: هفته نامه خبرنگاران سرنخ، سال 1388

منبع: همشهری آنلاین
انتشار: 1 خرداد 1402 بروزرسانی: 1 خرداد 1402 گردآورنده: pershinblog.ir شناسه مطلب: 939

به "خارجی ها در ایران چه غذاهایی می خورند؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "خارجی ها در ایران چه غذاهایی می خورند؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید